بسمه تعالي
شده صبح جمعه ي من وتو، دل گرفتار روي ماهت شد
اسير آن خال هاشمي ومستمند نيمه نگاهت شد
کدامين صحرا تو خيمه زدي تا که آواره سوي آن باشم؟
گداي دلخسته را بنگر سائل خاک خيمه گاهت شد
اسير دردم نما مهدي بيابان گردم نما مهدي
يا ابا صالح
شده صبح جمعه ي من وتو ، کي شود يارم از سفر آيي؟
سحر خيز کعبه ي دل من شمع محفل من کي ز در آيي ؟
به گرمي دست با کرمت آشنايم کن، مبتلايم کن
به پيش چشم گداي غريب مي شودآيا جلوه گر آيي؟
بيا اي درمان هر دردم الهي دور سرت گردم
يا ابا صالح
شده صبح جمعه ي من وتو اي نگار دلم با وفا مهدي
دلم خواهد همره تو شوم تا ديار آل عبا مهدي
بگيري دست مرا ببري تا قدمگاه کوثر نيلي
مرا در آن کوچه هاي جفا با غمت سازي آ شنا مهدي
سحر خيز تربت مادر اذان گوي غربت مادر
يا ابا صالح
http://monji70.blogfa.com